مزرعه سيب زميني

سجادطباطباييان،رتبه،درصد،فرصت برابر،كنكور

جمعه ۳۱ فروردین ۰۳

مزرعه سيب زميني

۱۴ بازديد

يادش به خير، زماني كه براي كنكور داشتم آماده مي شدم و به اين نتيجه رسيده بودم كه اصلا موفق نميشم به صورت اتفاقي در يكي از همايش هاي انگيزشي كنكور شركت كردم و يكي از داستان هايي كه مشاور (مهندس سجاد طباطباييان) داشت تعريف ميكرد حسابي به دلم نشست  كه نتيجه اي كه از اون داستان مي تونستيم بگيريم اين بود كه "هيچ مانعي در دنيا وجود ندارد اگر شما از صميم قلبتان تصميم به انجام كاري بگيريد مي توانيد آن را انجام بدهيد."

 

دوست دارم اون داستان با شما عزيزان به اشتراك بذارم:

 

پير مردي تنها در مينه سوتا زندگي مي كرد.او مي خواست زمين را شخم بزند،اما اين كار سختي بود،تنها پسرش كه مي توانست به او كمك كند در زندان بود.پيرمردنامه اي براي پسرش نوشت و وضعيت را براي او توضيح داد.پسر عزيزم من حال خوشي ندارم چون امسال نخواهم توانست سيب زميني بكارم، من نمي خواهم اين مزرعه را از دست بدهم چون مادرت هميشه زمان كاشت محصول را دوست داشت.من براي كار در مزرعه پير شده ام . من مي دانم كه تو اگر اينجا بودي مزرعه را براي من شخم ميزدي."دوستدار تو پدر"

پيرمرد اين تلگراف را دريافت كرد: پدر به خاطر خدا مزرعه را شخم نزن من آنجا اسلحه پنهان كرده ام...

4صبح فردا 12 نفر از ماموران FBI و افسران پليس محلي ديده شدند و تمام مزرعه را شخم زدند و بدون آنكه اسلحه اي پيدا كنند.پيرمردبهت زده نامه ديگري به پسرش نوشت و به او گفت چه اتفاقي افتاده و مي خواهد چه كند؟

پسرش پاسخ داد پدر ،برو سيب زميني هايت را بكار اين بهترين كاري بود كه از اينجا مي توانستم برايت انجام بدهم.

#سجادطباطباييان#بمب_انرژي#مشاوره#انگيزه#انگيزش#راهپويان_پرواز#كنكور#همايش#مشاوره_تحصيلي

sajadtabatabaeeian#

#moshavere  #konkur#rahpouyanparvaz#rahpooyanparvaz#angizesh#bombenergy#konkoor

تا كنون نظري ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در مونوبلاگ ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.